loading...

شهر شمشک دربندسر بهشت رودبار قصران

اجتماعی .عمومي. شهدا. ،فرهنگي .رودبار قصران به ويژه .شهر شمشک دربندسر

بازدید : 539
شنبه 30 آبان 1399 زمان : 23:37

🍃هرگز

✅هرگز در موقعیتی که خود در آن نبوده‌‌‌ای کسی را قضاوت نکن!

✅هرگز از همسر کسی چه مثبت چه منفی صحبت نکن!!

✅هرگز برای کودکان اسباب بازی جنگی هدیه نبر!

✅هرگز در حضور نفر سوم کسی را نصیحت نکن.

✅هرگز دریای آرام از کسی ناخدای قهرمان نمیسازد!

✅هرگز با انگشت کثیف رو به دیگران اشاره نکن. تا مادامی‌که انگشت تو آلوده است، نمیتوانی به عیوب دیگران اشاره کنی!

✅هرگز تحت کنترل و تاثیر سه چیز قرار نگیر: گذشته، پول و مردم.

✅هرگز3 چیز را فدای هیچ چیز نکن. احساست را، صداقتت را و خانواده ات را.

✅هرگز برای خالی کردن خودت دیگری را لبریز نکن.

✅هرگز فرصت کم را با سرعت زیاد جبران نکن.

✅هرگز بدون اطلاع قبلی به خانه یا محل کار کسی نرو!

✅هرگز تا پایان انجام کاری از موفقیت درمورد آن با هیچ احدی حرف نزن.

✅هرگز با انسان وقیح و بی حیا بحث و جدل نکن چون او چیزی برای از دست دادن ندارد و فقط تو را ضایع میکند!

✅هرگز از کسی که همواره با تو موافق است چیزی یاد نمیگیری.

✅هرگز به پسری که میگوید مادرم با تو مخالف است امید ازدواج موفق نداشته باش!

✅هرگز از جلو به یک گاو و از عقب به یک خر و از هیچ سمتی به یک احمق نزدیک نشو. نادان را از هر طرف که بنویسی و بخوانی نادان است.

🍃آدرس موفقیت:

بزرگراه توکل، بلوار آرامش، خیابان صبوری، میدان عمل، مجتمع انگیزه، واحد پشتکار، پلاک 114، منزل صداقت

🍃آدرس شکست:

بزرگراه بدبینی، بلوار حقارت، خیایان توهم، میدان شعار، بن بست "چه کنم؟"، طبقه زیرزمین، منزل فلاکت

فروش آپارتمان همافران نوشهر
بازدید : 424
شنبه 30 آبان 1399 زمان : 23:37

یک جعبه کفش

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طورمساوی بین خود تقسیم کرده بودند.

در مورد همه چیز باهم صحبت می

کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی‌کردند

مگر یک چیز: یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد.

در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز...

پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع و رجوع می‌کردند پیرمرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد.

پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.

پس از او خواست تا در جعبه را باز کند .

وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد

دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد

پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.

پیرزن گفت :هنگامی‌که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که

راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید

او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم.

پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشک‌هایش سرازیر نشود

فقط دو عروسک در جعبه بود

پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود پ

از این بابت در دلش شادمان شد

🍃پس رو به همسرش کرد و گفت این همه پول چطور؟پس اینها از کجا آمده؟

پیرزن در پاسخ گفت : آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک‌ها به دست اورده ام

فروش آپارتمان همافران نوشهر
بازدید : 522
شنبه 30 آبان 1399 زمان : 23:37

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد...

او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می‌گذارند، اما کسی نمی‌آمد.

سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره‌ها کلبه‌‌‌ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.

اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می‌رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.

از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد. فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟''

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی‌‌‌ای که به ساحل نزدیک می‌شد از خواب پرید. کشتی‌‌‌ای آمده بود تا نجاتش دهد.

مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟

آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی‌که با دود می‌دادی شدیم.

وقتی که اوضاع خراب می‌شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم.

چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.

آنتونی_رابینز

فروش آپارتمان همافران نوشهر
بازدید : 422
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 7:38

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

خانه‌های بزرگ اما خانواده‌های کوچک داریم ،

مدرک تحصیلی بالا اما درک پایینی داریم

بی هیچ ملاحظه‌‌‌ای ایام میگذرانیم اما دلمان

عمر نوح میخواهد !!

کم میخندیم و زود عصبانی میشویم

کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم !

زیاد دروغ میگوییم اما همه از دروغ متنفریم،

زندگی ساختن را یاد گرفته ایم

اما زندگی کردن را نه

ساختمانهای بلند داریم اما طبعمان کوتاه است

بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم

بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم

فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه

بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر عمل میکنیم

عجله کردن را آموخته ایم

ونه صبر کردن را...!

مگر بیشتر از یکبار فرصت

زندگی کردن داریم...؟!

26- چشم، دریچۀ دل است:
بازدید : 496
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 7:38

*✅*عجب متن قشنگی**

گفتم :"خدایاچگونه آغازکنم"؟؟؟
گفت : به نام من
گفتم :"خدایاچگونه آرام گیرم"؟؟؟
گفت : به یادمن
گفتم "خدایاخیلی تنهایم"؟؟؟
گفت : تنهاترازمن؟
گفتم :"خدایاهیچ کسی کنارم نمانده"؟؟؟
گفت : به جزمن
گفتم:" خدایاازبعضی‌هادلگیرم"؟؟؟
گفت:حتی ازمن؟
گفتم: "خدایاقلبم خالیست"؟؟؟
گفت:پرکن ازعشق من
گفتم: "دست نیازدارم"؟؟؟
گفت: بگیردست من
گفتم:"بااین همه مشکل چه کنم"؟؟؟
گفت: توکل کن به من
گفتم:"احساس میکنم خیلی ازت دورم"؟؟؟
گفت: نه،نزدیکترین به تو ،من
گفتم:"برای ارزوهایم چه کنم"؟؟؟
گفت: تلاش و به امیدمن
گفتم:"خدایاچرا این قدر میگويی من"؟؟؟
گفت:چون من ازتوهستم ؛ وتوازمن..🍃

❥•✨🍃❤️🍃✨•❥

مگر بیشتر از یک بار زندگی میکنیم
بازدید : 500
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 17:37

راننده تاكسي گفت:

«مي‌دوني بهترين شغل دنيا چيه؟»

گفتم: «چيه؟»

گفت: «راننده تاكسي.»

خنديدم.

راننده گفت:

«جون تو...

هر وقت بخواي مياي سركار،

هر وقت نخواي نمياي،

هر مسيري خودت بخواي ميري،

هر وقت دلت خواست

يه گوشه مي‌زني بغل استراحت مي‌كني،

هي آدم جديد مي‌بيني،

آدم‌هاي مختلف،

حرف‌هاي مختلف،

داستان‌هاي مختلف...

موقع كار مي‌توني راديو گوش بدي،

مي‌توني گوش ندي،

مي‌توني روز بخوابي شب بري سر كار،

هر كيو دوست داري مي‌توني سوار كني،

هر كيو دوست نداري سوار نمي‌كني،

آزادي، راحتي.»

ديدم راست مي‌ گه ...

گفتم: «خوش به حالتون.»

راننده گفت:

«حالا اگه گفتي بدترين شغل دنيا چيه؟»

گفتم: «چي؟»

راننده گفت: «راننده تاكسي.»

بعد دوباره گفت:

.. هر روز بايد بري سر كار،

دو روز كار نكني

ديگه هيچي تو دست و بالت نيست،

از صبح هي كلاچ، هي ترمز،

پادرد،

زانودرد،

كمردرد،

با اين لوازم يدكي گرون،

يه تصادفم بكني كه ديگه واويلا مي‌شه،

هر مسيري مسافر بگه

بايد همون رو بري،

هرچي آدم عجيب و غريب هست

سوار ماشينت ميشه،

همه هم ازت طلبكارن،

حرف بزني يه جور،

حرف نزني يه جور،

راديو روشن كني يه جور،

راديو روشن نكني يه جور،

دعوا سر كرايه،

دعوا سر مسير،

دعوا سر پول خرد،

تابستون‌ها از گرما مي‌پزي،

زمستون‌ها از سرما كبود مي‌شي.

هرچي مي‌دويي آخرش هم لنگي.»

به راننده نگاه كردم.

راننده خنديد و گفت:

«زندگي همه چيش همين‌جوره.

هم مي‌شه بهش خوب نگاه كرد،

هم مي‌شه بد نگاه كرد»

کشورآلزایمریها! نویسنده:محمدکدخدایی(عرفان) Alzheimer's country! author:Mohammad kadkhodaie
بازدید : 461
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 17:37

دختری در كابل داشت کتاب می‌فروخت؛ معشوقه‌اش را دید که به ‌سویش میاید، در این حال پدرش در نزدیکش ایستاده بود.
به معشوقه‌اش گفت : آیا به‌خاطر گرفتنِ کتابی‌ که نامش " آیا پدر در خانه‌ هست" از يورگ دنيل نویسنده آلمانی، آمده‌ای؟
پسر گفت: خیر! من به‌خاطر گرفتنِ کتابی به اسم "کجا باید ببینمت" از توماس مونیز نویسنده انگلیسی، آمده‌ام.

دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما می‌توانم کتابی‌ به نام " زیرِ درختِان سيب" از نویسنده آمریکایی، پاتریس اولفر را پيشنهاد كنم.

پسر گفت: خوب است و اما؛ آیا می‌توانی فردا کتابِ "بعد از ۵ دقیقه تماس میگیرم" از نویسنده بلژیکی، ژان برنار را بیاوری؟
دختر در پاسخش گفت:بلی! باکمالِ مَیل، ضمنا توصيه ميكنم کتاب " هرگز تنها نمی‌گذارمت" از نویسنده فرانسوی میشل دنیل را بخوانى.

بعد از آن ...
پدر گفت: این كتاب‌ها زیاد است، آیا همه‌اش را مطالعه خواهد کرد؟!
دختر گفت: بلی پدر، او جوانى باهوش و کوشا است.
پدر گفت ؛ خوب است دخترِ دوست‌ داشتنی‌ام، در اينصورت بهتر است کتابِ "من کودن؛ نیستم" از نویسنده هلندى فرانک مرتینیز را هم بخواند.
و تو هم بد نيست کتاب "براى عروسی با پسر عمه‌ات آماده شو" از نویسنده روسی، موریس استانكويچ را حتما بخوانی..!!!

*هفته کتابخوانی مبارک
🌳🌳👏🏼👏🏼👏🏼😄👌

کشورآلزایمریها! نویسنده:محمدکدخدایی(عرفان) Alzheimer's country! author:Mohammad kadkhodaie
بازدید : 456
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 17:37

قوی کسی است که,

نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،

و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!

هر گاه زندگی را جهنم دیدی,

سعی کن پخته از آن بیرون آیی...

سوختن را همه بلدند!!

زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!

با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...

یکی رفت و،

یکی موند و،

یکی از غصه‌هاش خوندو

یکی برد و،

یکی باخت و،

یکی با قسمتش ساختو

یکی رنجید،

""یکی بخشید""

یکی از آبروش ترسید

یکی بد شد،

یکی رد شد،

یکی پابند مقصد شد

تو اما باش،

"""خدا اینجاست...!!

با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،

فقط زیبائی‌های زندگی ارزش دیدن دارد،

و با خود تکرار می‌کنم که یادم باشد،

هر آن ممکن است شبی فرا رسد،

و آنچنان آرام گیرم که دیدارو صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،

پس هرگز به امید فردا "محبت‌هایم را ذخیره نکنم "،

و این عهد به من جسارت می‌دهد که به عزیزترین‌هایم ساده بگویم :

خوشحالم که هستید...

به مناسبت هفته کتاب خوانی
بازدید : 469
دوشنبه 25 آبان 1399 زمان : 23:37

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: امت من (مسلمانان) چهار گروه هستند:


1. گروهی نماز می‌خوانند، ولی در نمازشان سهل انگارند "ویل” برای آن‌هاست، و "ویل” نام یکی از طبقات زیرین جهنم است. خداوند فرمود: (فویل للمصلین الذ ینهم عن صلاتهم ساهون) پس "ویل” برای نمازگزاران است، آن‌هایی که در نمازشان سهل انگارند.
سوره‌ی ماعون آیه‌ی 4 و 5

2. گروهی گاهی نماز می‌خوانند و گاهی نمی‌خوانند، پس "غی” مال آن‌هاست، و "غی” نام یکی از طبقات پایین جهنم است. خداوند متعال فرمود: (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا) سپس جانشین آن مردم خدا پرست قومی‌شدند که نماز را ضایع کرده و از شهوات پیروی کردند، و اینها به زودی در "غی” افکنده خواهند شد.
سوره‌ی مریم آیه‌ی 59

3. گروهی هیچ وقت نماز نمی‌خوانند، "سقر” برای آنهاست، "سقر” هم نام یکی از طبقات زیرین جهنم است که خداوند متعال فرمود: (ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین) اهل بهشت از اهل جهنم سوال می‌کنند چه چیزی شما را به سقر کشاند؟ در جواب می‌گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.
سوره‌ی مدثر آیه‌ی 42

4. گروهی همیشه نماز می‌خوانند، و در نمازشان خشوع دارند. خداوند متعال فرمود: (قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون) مومنان رستگار شدند، آنهایی که در نمازشان با خشوع هستند.
سوره‌ی مومنون آیه‌ی 1 و 2


منبع: المواعظ العددیه، باب چهارم ، ص 122

🎵 نام ترانه: از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان ❤ خواننده: علیرضا افتخاری 🎤
بازدید : 508
دوشنبه 25 آبان 1399 زمان : 23:37

کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه

در دامنه کوهی بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت. چشمه‌‌‌ای پر آب از دل کوه می‌جوشید و از آبادی بالاکوه می‌گذشت و به آبادی پایین کوه می‌رسید.

این چشمه زمین‌های هر دو آبادی را سیراب می‌کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین‌های پایین کوه را صاحب شود.

پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی‌ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می‌بندیم.» یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند.

اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو هرگز به هم نمی‌رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»

این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم.

بعد از مدتی قنات آماده شد و آب را به سمت کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.

این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره‌‌‌ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر قنات را به طرف ده ما برگردانید.»

کدخدا گفت:

«اولاً؛ آب از پایین به بالا نمیره، بعد هم گفتی کوه به کوه نمی‌رسه. تو درست گفتی کوه به کوه نمی‌رسه، اما آدم به آدم می‌رسه.»

🎵 نام ترانه: از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان ❤ خواننده: علیرضا افتخاری 🎤

تعداد صفحات : 2

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی